غزل مرثیه حضرت موسی بن جعفر(ع)
یوسف ترین زندانی زندان بغداد
ماهی که افتاده به چاهستان بغداد
حتی نیامد یک نفر بهر ملاقات
این بی وفایی ها شده کفران بغداد
هر سال لاغرتر ز سال قبل می شد
این بود مهمانداری از مهمان بغداد
سندی ملعون تازیانه کم بزن بر
روی کبود و خاکی قرآن بغداد
بدجور در رنج و غم و محنت اسیر ست
از فتنه های نامسلمانان بغداد
جان داد آخر پاره ی جان پیمبر
ای کاش بیرون می شد از تن جان بغداد
¤
آخر تنت تشبیه مادر شد عزیزم
مادر به پشت در،تو در زندان بغداد
رضا_ملایی کیان
درباره این سایت